يازدهم بهمنماه
بهنظر ميرسد زمان زيادي گذشته است، شايد قرنها، و من تو را در گذشتهاي بسيار دور بهياد ميآورم، در تشويشهايم و در تنهاييام، كه تو آسماني بودي كه چتر سرم بود و من بهتو نيازمند بودم و تو پر از روشناييهاي حسرتانگيز عشق بودي و من مالامال از گرماي دلچسب اميد نادري كه با وجود آن آرامشي ابدي را در دلام حس ميكردم و بيوقفه تو را ميخواستم ، ذره ذرهي تنات را جستوجو ميكردم و مثل چرخش آزمندانهي گل آفتابگردان كوچكي بر ساقههاي لرزان خويش به دنبال نور خورشيد در گردشي پايان ناپذير تو را طلب ميكردم و خسته نميشدم. بهنظر ميرسد زمان زيادي گذشته است، شايد قرنها و من هنوز هم تو را بهياد ميآورم، همچون زميني كه تكيهگاه من است.