بيست و سوم خردادماه
چه باشی چه نباشی، برای من، تو همه چیز هستی. همه‌ی آن چیزی که تو هستی. از دروغ متنفرم و از این‌که کسی که با من گفت و گو می‌کند به‌راحتی قادر است تمام مرزهای یک‌رنگی و روراستی را به‌وقیح‌ترین شکل ممکن در‌هم بریزد رنج می‌برم. با این همه گمان می‌کنم افق‌های بی‌روشنایی‌ی چشم‌های من به‌شکل چاره ناپذیری فقط به‌تو منحصر و محدود می‌شود. به‌تو نگاه می‌کنم و در سکوت به‌حرف‌های ناگفته‌یی که میان من و تو‌است و من آن‌ها را با وضوح حیرت‌آوری حس می‌کنم گوش می دهم. تقریبا همیشه از این کار لذت می برم اما روح‌ام که مثل وزنه‌یی بی‌شکل و سنگین در خلا‌ء‌های دور و دراز سرگردان است دائما دست‌خوش دگرگونی‌های غیر قابل تحمل می‌شود. سفری تلخ و دشوار از رنجی به‌رنج دیگرتا این‌که دیگر رنجی نباشد. گاهی تنها یک حقیقت - حقیقت تو- برای زنده‌ بودن من کافی است. و این تنها حقیقتی است که مرا به‌زنده‌گی پایبند می‌کند، چرا که در دهلیزهای پر‌هیاهوی ذهن سرشار از ترديد من، تو تنها حقیقتی هستی که به‌آن باور دارم. در حالی که من غالبا به‌واقعیت تو نیازمندم. ناچارم با شرمساری‌ی توضیح‌ناپذیری اعتراف کنم که در بسیاری از لحظه‌هایی که زنده‌گی‌ام را شکل می‌دهد تنها واقعیت حضور تو می‌تواند مرا به‌آن آرامش دل‌پذیر و عمیق و دور از دست‌رسی که سخت به‌آن احساس نیاز می‌کنم برساند. و این همان چیزی است که نیست و می‌دانم که تلاش برای دست یافتن به‌آن مثل تلاش برای دست یافتن به‌غیر‌ممکن‌ترین و بی‌هوده ترین آروزها‌است. طاقت فرساترین تلاش‌ها همیشه بی‌هوده ترین آن‌ها هستند. و واقعیت حضور تو در ذهن من، در دور دست‌ترین مکان‌هایی که تلاش‌های بی‌هوده همزاد بی‌معنا‌ترین مماثله‌های امکان‌پذیرند. وقتي همه‌چیز رنگ رنگ عادت به‌خود می‌گیرد چشم‌هایم را می‌بندم و در ظلمات بی‌کرانی که مرا در بر می‌گیرد با احساس خشنودی کاملی از حقیقت تو واقعیتی برتر می‌سازم . زیرا که به‌تو نیازمندم.
1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
چه باشی چه نباشی، برای من، تو همه چیز هستی
همه‌ی آن چیزی که تو هستی
از دروغ متنفرم
گاهی تنها یک حقیقت - حقیقت تو- برای زنده‌ بودن من کافی است
این همان چیزی است که نیست
سفری تلخ و دشوار از رنجی به‌رنج دیگرتا این‌که دیگر رنجی نباشد
طاقت فرساترین تلاش‌ها همیشه بی‌هوده ترین آن‌ها هستند
روح‌ام که مثل وزنه‌یی بی‌شکل و سنگین در خلا‌ء‌های دور و دراز سرگردان است

پشت این جمله ها هیچی نیست
هیچی نمی گن
احساسی رو بیان نمی کنن
شاید یه نوع بازی کهنه با کلماته
شاید از ریخت و معنی انداختن کلماته
و شاید امتیاز دادن به یه حس و حاله که هیچ امتیازی نداره